Showing posts with label دغدغه‌های اخلاقی. Show all posts
Showing posts with label دغدغه‌های اخلاقی. Show all posts
یکی از شیرین‌کاری‌های بی‌مزه، تکراری و نفرت‌آور خیلی از وبلاگ‌نویسانِ شوخ‌وشنگْ منتشرکردنِ ليست کلیدواژه‌هاییه که کاربران جست‌وجوگر رو به وبلاگ اون‌ها رسونده. طبیعیه که این لیست هم همیشه شامل عبارات قبیح و مخوفه. و بعد هم نویسنده‌ی شوخ‌وشنگِ وبلاگ به تخطئه و استهزای قشر زحمت‌کشِ جست‌وجوگر و گوگل‌باز می‌پردازه...
اما من از همه‌ی جست‌وجوگرانی که تا حالا به کلبه‌ی حقيرانه‌‌ام آمده‌ان، کم‌وبیش راضی‌ام. اغلبِ واژه‌های جست‌وجو‌شده علمی، فنی، فرهنگی و تحلیلی بوده‌ان. هرچند که جداً متأسف و متعجب‌ام از این‌که کسی در جست‌وجوی «راهکارهای مقابله با تهاجم هسته‌ای امریکا»، «فيوژن سرد» یا «آیزاک آسیموف» به این‌جا نرسیده...
همه‌ی این‌ها که گفتم، مقدمه‌ای بود صرفاً برای این‌که بگم:
ای کاربر عزیزی که اخیراً در جست‌وجوی «آموزش ms dos» به این‌جا رسیده‌ای، متأسف‌ام. اصلاً فکرش رو نکرده بودم. روم سیاه.
[این پست رو برای این نوشتم که اگر دوباره همون عبارات رو جست‌وجو کردی، باز هم به این‌جا برسی و من رو عفو کنی.]
هر وقت که کسی توی خيابون يکی از این کاغذهای تبليغاتی معمولاًبه‌دردنخور رو به دستم می‌ده با اين پرسش اخلاقی پيچيده! رو‌به‌رو می‌شم که الآن بايد ازش تشکر کنم یا نه.
معمولاً این کاغذهای تبلیغاتی‌ حاوی اطلاعات به‌دردنخور هستن: «آموزش MS.DOS پيشرفته در آموزش‌گاه فلان» یا «افتتاح رستوران فلان» و در نتيجه آدمی که اون رو دستتون می‌ده چندان لايق تشکر نيست. اما من هميشه به اين فکر می‌کنم که شاید یه‌روز، یکی، یه کاغذتبليغی به‌دردخور به‌م بده و من به‌خاطر همين پيش‌زمينه‌ی ذهنی منفی ازش تشکر نکنم و بعد از چند دقيقه، وقتی بفهمم کاغذه به‌دردخور بوده که از اون‌جا دور شدم و کار از کار گذشته. اينه که هردفعه کسی توی خيابون کاغذی رو می‌گيره جلوم، به خودم می‌گم شايد این همونه؛ کاغذ رو می‌گيرم و قبل از این‌که وقت رو تلف و به نوشته‌ نگاه کنم می‌گم مرسی.