نوشتهی خداوند
فکر کردم که حتی در زبانهای بشری جملهای نیست که مستلزم تمام جهان نباشد. گفتنِ «ببر» گفتنِ ببرهایی است که آنرا بوجود آوردهاند؛ گوزنها و لاکپشتهایی که دریده و خورده شدهاند؛ علفهایی که گوزنها از آن تغذیه میکنند؛ زمین که مادر علف بوده است و آسمان که به زمین زندگی داده است. باز هم فکر کردم که در زبان خدا، هر کلامی این توالی بیپایان اعمال را بیان خواهد کرد؛ و نه بطور ضمنی بلکه آشکار و نه به روشی تدریجی، بلکه فوری. با گذشت زمان، حتی مفهوم یک جملهی الهی هم به نظرم بچگانه و کفرآمیز آمد. فکر کردم خدا فقط باید یک کلمه بگوید و این کلمه شامل تمامیّت باشد. هیچ کلامی که او ادا کند نمیتواند پائینتر از جهان یا ناکاملتر از مجموع زمان باشد...
«- بگمانم میتوان کیش تازهای بر پایة این داستان بناافکند.
- قَسَم میخورم داستان بینظیری است.»
فکر کردم که حتی در زبانهای بشری جملهای نیست که مستلزم تمام جهان نباشد. گفتنِ «ببر» گفتنِ ببرهایی است که آنرا بوجود آوردهاند؛ گوزنها و لاکپشتهایی که دریده و خورده شدهاند؛ علفهایی که گوزنها از آن تغذیه میکنند؛ زمین که مادر علف بوده است و آسمان که به زمین زندگی داده است. باز هم فکر کردم که در زبان خدا، هر کلامی این توالی بیپایان اعمال را بیان خواهد کرد؛ و نه بطور ضمنی بلکه آشکار و نه به روشی تدریجی، بلکه فوری. با گذشت زمان، حتی مفهوم یک جملهی الهی هم به نظرم بچگانه و کفرآمیز آمد. فکر کردم خدا فقط باید یک کلمه بگوید و این کلمه شامل تمامیّت باشد. هیچ کلامی که او ادا کند نمیتواند پائینتر از جهان یا ناکاملتر از مجموع زمان باشد...
«- بگمانم میتوان کیش تازهای بر پایة این داستان بناافکند.
- قَسَم میخورم داستان بینظیری است.»
No comments:
Post a Comment