trickled through my head like water through a sieve

برای ما که با انواع و اقسامِ اگردرمستطیل‌زیرعلامتی‌بزنیدسنگسارخواهیدشد سروکله می‌زدیم، خواندن یک قطعه شعر در یک کتاب درسی فیزیک یا جمله‌ای طنزآمیز در یک کتاب آموزش هندسه‌ی دبیرستانی تجربه‌ی دلچسبی از آشنایی با متن‌های درسیِ humanizedشده [معادل فارسیِ جمع‌وجور برایش سراغ ندارم] بود. مثلاً ترجمه‌ی این شعر را در مقدمه‌ی یک کتاب فیزیک دبیرستانی دیده‌ام...

«بازآموزی و بازشناخت هندسه» یکی از این کتاب‌های درسی قدیمی است که مؤلفانش بزرگوارانه برای جذاب‌کردنش کوشیده‌‌اند. هر فصل این کتاب با یک قطعه‌شعر یا نقل ‌قولی از کتاب مقدس یا جمله‌ای طنزآمیز شروع می‌شود. قبلاً هم یک چیزی ازش نقل کرده بودم. آن جمله‌ی بالایی (تیتر) هم اولِ بخشِ پاسخهایش آمده است:
پاسخش چنان به مغزم راه می‌یابد که گویی آب از غربال می‌گذرد

امروز داشتم دوباره نگاهش می‌کردم، این را دیدم که اولِ فصل هندسه‌ی تصویری آمده، گفتم بگذارمش اینجا.
[اگر هم به نظرتان جالب نیامد، یادتان باشد که خواندن همچو چیزی در کتاب‌های درسی خودمان خیلی بعید بود. آن‌قدر که حتی بچه‌دبیرستانی‌های شوخ و شنگ هم دلشان نمی‌آمد بگویند: "هه. چه بی‌مزه..." ] :

اکنون که هندسه و مثلثات را یاد گرفته‌اید، مسأله‌ای برایتان مطرح می‌کنم: یک کشتی به سمت دریا در شرف حرکت است. بار آن پشم است و ظرفیت خالص آن 200 تن است. بندری که می‌خواهد از آن حرکت کند بوستون است و مقصد آن لوهاور. باد از سمت شرق- شمال شرقی می‌وزد و ماه مه است. سن ناخدای کشتی چقدر است؟ +

گوستاو فلوبر

[ترجمه از عبدالحسین مصحفی]


No comments: